{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
دلت را به هر کسی نسپار این روزها برخی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند . . .
اندوهی برای من نیست چون آنکه مرا دوست دارد اگر هزار دلیل برای رفتن باشد رهایم نخواهد کرد او یک دلیل برای ماندن خواهد یافت . . .
چه گویم در جوابت واژه ای نیست لبم خاموش و حرف تازه ای نیست طپش های دلت آهنگ و ساز است دل پر مهر تو عاشق نواز است.
ﺑﻌﻀﮯ ﻫﺎ ﺭُﻭ ﺑﺎﯾَﺪ ﺍَﺯ ﺗﻮ ﺭُﻭﯾﺎﺕْ ﺑــِڪِﺸﮯ ﺑﯿﺮﻭﻥْ ﻭ ﻣُﺤڪَﻢْ ﺑَﻐَﻠِﺶْ ڪُﻨﮯ، ﺑَﻌﺪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩَﺭِ ﮔﻮﺷِﺶ ﺑــِﮕﮯ : ﺁﺧِــﮧ ﺗُﻮ ﭼــِﺮﺍ ﻭﺍﻗِﻌﮯ ﻧﯿﺴﺘﮯ ﻻﻣَّﺼَﺒـْ . . . ؟
خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید..
آدم خوب قصه های من دلتنگ شده ام ... حجمش را میخواهی ؟؟؟ خدا را تصور کن ...
امروز کتاب عشق خریدم صفحه ی اولش نام تو را نوشته بود صفحه ی آخر... سفید بود... بوی اسک می داد.
سگ شرف دارد به من... وقتی سگ تکه چوبی برایت می آورد بی اعتنایی بکنی می رود و دور می شود من قلبم را برای تو آوردم و بی اعتنایی کردی اما من...
آرزوی خیـلی ها بـودم! از آن دست نیافتـنی هایشـان.. ساده اسـیرت شدم که قــدر ندانستی...
هیچ وخ دلِ اونــایــی کِ گــریــه شــون بــی صــداســت رو نــشــکـنیــد . . . ایــن آدمــا هــیــچــکــسُ نـــدارن کــِ اشــکــاشــونُ پــاک کـــنــه . . .
در دفتر نقاشی خود خورشید را سیاه کشیدم تا پدر کارگرم زیر نور آفتاب نسوزد.
بکش دل را ؛ شهامت کن؛ مرا از غصه راحت کن شدم انگشت نمای خلق؛ مرا تو درس عبرت کن بکن حرف مرا باور؛نیایی از من عاشق تر نمیترسم من از اغراق؛گذشت آب از سرم دیگر
ﮔﺎﻫﯽ . . . ﺑــﺎﯾـﺪ ﺑــﻪ " ﻓــــﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ" ﺧـﻮﺵ ﺁﻣـﺪ ﺑﮕﯿﻢ ! ﺷــﺎﯾـﺪ ﺁﻣـﺪﻩ ﺍﻧــﺪ . . . ﺗــﺎ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ " ﺣـــﻤﺎﻗـﺖ ﻫـﺎﯾــﻤﺎﻥ " ﺭﺍ ، ﺟﺒـــــﺮﺍﻥ ﮐﻨــــﻨﺪ !
این بار که آمدی دستانت را روی قلبم بگذار تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد میلـــرزد...
نیوتن اگر جاذبه را درست میفهمید معشوقه اش ا زدرخت متنفر نبود و در دفتر خاطراتش نمی نوشت : اشکهمای من هم به زمین افتاد اما تو سیب را ترجیح دادی!
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺸﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ! ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﻦ ، ﻧﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻦ ... ﻓﻘﻂ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﯿﺴﺘﻦ ...
دلت را به هر کسی نسپار این روزها برخی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند . . .
اندوهی برای من نیست چون آنکه مرا دوست دارد اگر هزار دلیل برای رفتن باشد رهایم نخواهد کرد او یک دلیل برای ماندن خواهد یافت . . .
چه گویم در جوابت واژه ای نیست لبم خاموش و حرف تازه ای نیست طپش های دلت آهنگ و ساز است دل پر مهر تو عاشق نواز است.
ﺑﻌﻀﮯ ﻫﺎ ﺭُﻭ ﺑﺎﯾَﺪ ﺍَﺯ ﺗﻮ ﺭُﻭﯾﺎﺕْ ﺑــِڪِﺸﮯ ﺑﯿﺮﻭﻥْ ﻭ ﻣُﺤڪَﻢْ ﺑَﻐَﻠِﺶْ ڪُﻨﮯ، ﺑَﻌﺪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩَﺭِ ﮔﻮﺷِﺶ ﺑــِﮕﮯ : ﺁﺧِــﮧ ﺗُﻮ ﭼــِﺮﺍ ﻭﺍﻗِﻌﮯ ﻧﯿﺴﺘﮯ ﻻﻣَّﺼَﺒـْ . . . ؟
خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید..
آدم خوب قصه های من دلتنگ شده ام ... حجمش را میخواهی ؟؟؟ خدا را تصور کن ...
امروز کتاب عشق خریدم صفحه ی اولش نام تو را نوشته بود صفحه ی آخر... سفید بود... بوی اسک می داد.
سگ شرف دارد به من... وقتی سگ تکه چوبی برایت می آورد بی اعتنایی بکنی می رود و دور می شود من قلبم را برای تو آوردم و بی اعتنایی کردی اما من...
آرزوی خیـلی ها بـودم! از آن دست نیافتـنی هایشـان.. ساده اسـیرت شدم که قــدر ندانستی...
هیچ وخ دلِ اونــایــی کِ گــریــه شــون بــی صــداســت رو نــشــکـنیــد . . . ایــن آدمــا هــیــچــکــسُ نـــدارن کــِ اشــکــاشــونُ پــاک کـــنــه . . .
در دفتر نقاشی خود خورشید را سیاه کشیدم تا پدر کارگرم زیر نور آفتاب نسوزد.
بکش دل را ؛ شهامت کن؛ مرا از غصه راحت کن شدم انگشت نمای خلق؛ مرا تو درس عبرت کن بکن حرف مرا باور؛نیایی از من عاشق تر نمیترسم من از اغراق؛گذشت آب از سرم دیگر
ﮔﺎﻫﯽ . . . ﺑــﺎﯾـﺪ ﺑــﻪ " ﻓــــﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ" ﺧـﻮﺵ ﺁﻣـﺪ ﺑﮕﯿﻢ ! ﺷــﺎﯾـﺪ ﺁﻣـﺪﻩ ﺍﻧــﺪ . . . ﺗــﺎ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ " ﺣـــﻤﺎﻗـﺖ ﻫـﺎﯾــﻤﺎﻥ " ﺭﺍ ، ﺟﺒـــــﺮﺍﻥ ﮐﻨــــﻨﺪ !
این بار که آمدی دستانت را روی قلبم بگذار تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد میلـــرزد...
نیوتن اگر جاذبه را درست میفهمید معشوقه اش ا زدرخت متنفر نبود و در دفتر خاطراتش نمی نوشت : اشکهمای من هم به زمین افتاد اما تو سیب را ترجیح دادی!
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺸﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ! ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﻦ ، ﻧﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻦ ... ﻓﻘﻂ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﯿﺴﺘﻦ ...
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}